اشتیاق

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی: آهنگ «اشتیاق» دلی دردمند را ...

اشتیاق

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی: آهنگ «اشتیاق» دلی دردمند را ...

اشتیاق
دفترچه‌ها
Instagram

چرنوبیل

شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۸، ۱۲:۰۱ ب.ظ

Legasov

Legasov: No one in the room that night knew the shutdown button (AZ-5) could act as a detonator. They didn't know it, because it was kept from them.
Kadnikov: Comrade Legasov, you're contradicting your own testimony in Vienna.
Legasov: My testimony in Vienna was a lie. I lied to the world. I'm not the only one who kept this secret. There are many. We were following orders, from the KGB, from the Central Committee. And right now, there are 16 reactors in the Soviet Union with the same fatal flaw. Three of them are still running less than 20 kilometers away, at Chernobyl.
Kadnikov: Professor Legasov, if you mean to suggest the Soviet State is somehow responsible for what happened, then I must warn you, you are treading on dangerous ground.
Legasov: I've already trod on dangerous ground. We're on dangerous ground right now, because of our secrets and our lies. They're practically what define us. When the truth offends, we—we lie and lie until we can no longer remember it is even there. But it is...still there. Every lie we tell incurs a debt to the truth. Sooner or later, that debt is paid. That is how...an RBMK reactor core explodes: Lies.

 

 

حرف‌های زیادی راجع به اتفاق اخیر (شلیک به هواپیمای مسافربری اوکراینی) می‌شود گفت؛ می‌شود به جریان‌های پر شور و حرارت دو سر طیف پیوست و تاخت. می‌شود از این ژست‌های میانه‌روی تهوع‌آور گرفت و به دو سر طیف تاخت. اما برای من که هر چه می‌گذرد کمتر برای تاختن برانگیخته می‌شوم، آن‌چه باید به یادگار بماند،  آن سیلی محکمی است که به پیش‌داوری‌ها و باورهای بی‌پشتوانه‌مان زده شد.

برای چند روز، همه در تلاش بودیم آن چیزی را باور کنیم و به دیگران هم بقبولانیم که دلمان می‌خواست. و چون دلمان می‌خواست، هزار جور دلیل ردیف کردیم و پشت سر هم چیدیم و هزار و یک وضعیت محتمل دیگر را، چون دلمان نمی‌خواست، به راحتی نادیده گرفتیم. و حالا که تازه بخشی از حقیقت روشن شده و به عقب نگاه می‌کنیم، چقدر خوب سهمِ دل‌خواه بودنِ احتمالات را در انتخاب‌هایمان می‌فهمیم. خوب می‌فهمیم که چقدر راحت و ظاهراً خداپسندانه (و در واقع: خودپسندانه) داوری‌هایمان ساخته می‌شود و آرام آرام، شالوده باورهایمان را می‌سازد. 

شاید وقت آن رسیده باشد که با بی‌طرفی (اگر ممکن باشد) نگاهی به تک تک باورهای ریز و درشت‌‌مان بیاندازیم و آن‌ها را از دل‌خواه بودن درآوریم. 

 

پ.ن. و در این صورت هرگز آرامش قبلی را تجربه نخواهیم کرد.