- ۲۸ اسفند ۹۹ ، ۱۷:۴۲
این چه مسخرهبازیه که وقتی داری زیر بار 8 تا کاری که همزمان پیش میبری له میشی، آرزوی چند روز استراحت بیدغدغه میکنی، اما وقتی چند روز استراحت بیدغدغه گیرت میاد چنان احساس پوچی و افسردگیِ بیکاری بهت غلبه میکنه که یک کار جدید رو شروع میکنی و به اون 8 تای قبلی اضافه میشه؟ چیه این بشر آخه؟ چرا آروم نمیگیری خب؟
ظاهراً نقل از حضرت پاسکال است که میفرماید:
‘The sole cause of man’s unhappiness is that he cannot stay quietly in his room.’
قریب به این مضمون که «یگانه علت ناخشنودی بشر این است که نمیتواند در اتاق خودش آرام بگیرد.» و من، که خود را یک جمعگریز تنهاییدوست میدانستم و گمان میکردم اگر از کل این جهان بیکران، من را با یک گوشه خلوت، یک کاغذ و یک قلم (یا در واقع به اندازه کافی کاغذ و قلم) و البته یک اینترنت نامحدود با سرعت مناسب وا بگذارند، هرگز خسته و کمحوصله نخواهم شد، چقدر این جمله را غریب میدانستم. لیک پس از تجربه این روزها، به تلخی، دریافتم که حبس در میان این چهار دیوار و کنج خلوت آماده، چقدر میتواند ناآرامم کند.
پ.ن. شاید هم تفاوت باشد بین خلوت ناخواسته و خلوت خودخواسته! شاید هم انسان بیش از آنچه میپنداشتم موجودی اجتماعی باشد.