علی، زیباترین سروده هستی
علی با عشق تمام عبادت می کرد، عبادت او رفع تکلیف نبود، بلکه عاشق حقیقی بود. در یکی از جنگ ها تیری به پایش فرو رفته بود، نمی توانستند بیرون بیاورند، در نماز چنین کردند و او متوجه نشد. سجده های طولانی که سجده گاهمرطوب می شد. هنگام وضو گرفتن می لرزید، لرزش حقیقی وجودش را فرا می گرفت.
علی هر شب بیدار است، با خدای خود راز و نیاز می کند. برای علی رمضان و شوال یکسان است. علی یکه و تنها در میان نخلستانهای فرات در نیمه های شب در مناجات می گوید:
« ای خدای بزرگ، به بهشت تو طمعی ندارم، از دوزخ تو نمی هراسم، من تو را می پرستم، زیرا شایسته پرستشی؛ اگر می خواهی مرا بسوزان، و خاکسترم را به باد بسپار، همه را تحمل می کنم؛ ولی یک لحظه مرا از خود دور مکن که نمی توانم تحمل کنم. من به تو عاشقم، من تاجرپیشه نیستم که در ازای عبادت تو پاداش بخواهم.»
عده ای از مردم به امید بهشت خدا را عبادت می کنند و این عمل تاجران است، برخی هم از ترس عقوبت دوزخ او را پرستش می کنند و این عبادت بردگان است و گروهی نیز خدا را برای ادای شکر عبادت می کنند و این عبادت آزادگان است.
«اِلهی ما عَبَدتُکَ طَمَعاً لِجَنّة و لا خَوفاً مِن النّار بَل وَجَدتُکَ مُستَحَقّاً لِلعِبادَة»
«ما رَأیتُ شَیئاً اِلّا رَأیتُ اللهَ قَبلَه وَ مَعَه وَ بَعدَه»؛ او در همه مظاهر وجود، خدا را می بیند.
«لَم اَعبُد رَباً لَم اَرَه»؛ خدایی را که ندیده باشم، عبادت نمی کنم.
آنان که گفتند حقیقت ندیدنی است در حیرتم که غیر حقیقت چه دیده اند