شور و حال کودکی...
شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۹ ب.ظ
یادم آمد
شوق روزگار کودکی،
مستی بهار کودکی
رنگ گل
جمال دیگر در چمن داشت
آسمان
جلای دیگر پیش من داشت
شور و حال کودکی
برنگردد، دریغا
قیل و قال کودکی
برنگردد، دریغا
به چشم من
همه رنگی فریبا بود
دل دور از حسد من
شکیبا بود
نه مرا سوز سینه بود
نه دلم جای کینه بود
شور و حال کودکی
برنگردد، دریغا
قیل و قال کودکی
برنگردد، دریغا
روز و شب، دعای من
بوده با خدای من
کز کرم کند
حاجتم روا
آن چه مانده از
عمر من به جا
گیرد و
پس دهد به من دمی
مستی کودکانه مرا
شور و حال کودکی
برنگردد، دریغا
قیل و قال کودکی
برنگردد، دریغا