تولد دوباره (11): نه، این گشتن بیهوده نیست!
سه شنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۱۸ ب.ظ
یارا یارا گاهی
دل ما را
به چراغ نگاهی روشن کن
چشم تار دل را
چو مسیحا
به دمیدن آهی روشن کن
بی تو برگی زردم
به هوای تو می گردم
که مگر بیفتم در پایت
ای نوای نایم،
به هوای تو می آیم
که دمی نفس کنم تازه در هوایت
به نسیم بویت ای گل
به شمیم بویت ای گل
در سینه داغی دارم
از لاله باغی دارم
باغم، بهارم باش
موجم، کنارم باش
ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد، وقت است که بازآیی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد، پایاب شکیبایی
بی تو برگی زردم
به هوای تو می گردم
که مگر بیفتم در پایت
ای نوای نایم
به هوای تو می آیم
که دمی نفس کنم تازه در هوایت
تا فدا کنم جان و دل برایت ...