حقیقت یک ماجرا
جمعه, ۷ آذر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۰ ق.ظ
اینجـــــــا برای از تـو نوشتن هوا کم است
دنیـــــــــا برای از تـو نوشتن مرا کم است
اکسیــر من، نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیـــــال ولی این کفاف نیست
در شعـر من حقیــقت یک مــاجرا کم است
تـــا ایـن غزل شـبـیـه غـزل های مـن شـود
چـیزی شبیه عـطـر حـضـور شـمـا کم است
گاهی تو را کنــــــار خود احســاس می کنم
اما چــــقدر دلـخوشـی خـــواب هـا کم است
خون هـر آن غــزل که نــگفتم به پـای توسـت
آیـا هـنـــــــــوز آمـدنـت را بـهــــــــا کم است؟