تابع
پیشنوشت. ریاضیات، مهمتر و واقعیتر از آنچیزی بود که فکر میکردم. زمانی ریاضی را به چشم یک دانش کاملاً انتزاعی میدیدم (که هست)، اما الان که نگاه میکنم میبینیم مفاهیم ریاضی چقدر خوب با دنیای بیرون جور شده؛ از دل همین دنیا بیرون آمده و به تحلیل همین دنیا کمک میکند.
یکی از مفاهیم اساسی و مهم ریاضی، تابع است. تابع نوعی از رابطه بین ورودی و خروجی است که یک ویژگی خاص دارد: هر ورودی تنها به یک خروجی مرتبط میشود. به عبارت دیگر، یک ورودی مشخص، تنها و تنها یک خروجی خواهد داشت؛ یعنی نسبت به ورودی یکسان، خروجی یکسانی میدهد. نه که گاهی این و گاهی آن.
حالا در زندگی هم همین است، اگر تابع هستی، نمیتوانی در ازای یک ورودی یکسان، واکنش متفاوتی نشان بدهی. تابع دلیل، تابع استدلال یا حتی تابع فلان مرجع و فلان امام، نمیتواند خروجیهای متفاوتی به ازای حرفهای یکسان نشان بدهد. اگر یک کار، منطق یا حرف درست است، خب درست است دیگر؛ مگر این که اصرار داشته باشی همیشه نتیجه آنطوری باشد که دلت میخواهد؛ آن وقت دیگر تابع دلیل نیستی، تابع دلت هستی؛ که البته این هم به خودی خود اشکالی ندارد.
پ.ن.1. پیشتر، چرندی در همین ژانر اینجا نوشته بودم.
پ.ن.2. اگر اینجا را میخوانید، نمیدانم چرا میخوانید!