اشتیاق

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی: آهنگ «اشتیاق» دلی دردمند را ...

اشتیاق

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی: آهنگ «اشتیاق» دلی دردمند را ...

اشتیاق
دفترچه‌ها
Instagram

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فقر» ثبت شده است

کم‌کم دارد دو - سه ماه می‌شود که از نگاه کردن به چشم‌های مردم این شهر، وحشت دارم. همین وحشت است که در این مدت، روزها سربه‌زیرم کرده و شب‌ها، خواب را از چشمانم گرفته. این چشم‌ها، هر شب تا مرز جنون من را پیش می‌برند. تا چشم روی هم می‌گذارم، چند جفت چشم روبرویم ظاهر می‌شوند و با آن نگاه‌های عجیب، زل می‌زنند به من. هر شب، ماجرا همین است. خوابم نمی‌برد؛ این چشم‌ها و نگاه‌ها، این حرف‌های بی‌صدا، دیوانه‌ام می‌کنند. از قدرت نگاهشان، تا پس سرم تیر می‌کشد، انگار که اشعه نگاهشان، مغزم را سوراخ کرده باشد. 

شما هم متوجه عوض شدن چشم‌های مردم این شهر شده‌اید؟ شاید هم به خاطر این ماسک‌های لعنتی باشد که توجهم بیشتر از قبل به چشم‌ها جلب شده. چشم‌های دختر گل‌فروش سر چهارراه، پیرمرد توی مترو، نانوای سر کوچه خودمان، خانمی که توی پیاده‌رو دست پسر کوچکش را گرفته بود و پسر کوچک همان خانم داخل پیاده‌رو، حس عجیبی دارند. یک حرفی توی نگاهشان موج می‌زند که نمی‌فهمم دقیقاً چیست، و نمی‌فهمم که با من چه کار دارد. اوایل فکر می‌کردم از جنس غم یا ناامیدی باشد، اما نیست. حتی خشم یا اعتراض هم نیست. بیشتر چیزی شبیه به یک استمداد بی‌صدا، چیزی از جنس انتظار است.

پ.ن. راستی، شما چطوری راحت خوابتان می‌برد؟

  • ۱۱ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۵۸

شاید مهم‌ترین چیزی که از رشته اقتصاد یاد گرفته‌ام، توجه به انگیزه‌ها و نقش آن‌ها در سازوکار تصمیم‌گیری آدم‌ها باشد. این که آدم‌ها چطور فرصت‌ها و هزینه‌ها را در ذهنشان سبک و سنگین می‌کنند، جمع می‌زنند و در نهایت برآیند این‌ها عملشان را می‌سازد. فهم این انگیزه‌ها، به ما این امکان را می‌دهد تا قواعد بازی را به گونه‌ای طّراحی کنیم که افراد را به صورت خودجوش و طبیعی، به سوی نقطه مطلوب ما هدایت کند. (شاید مهم‌ترین موفقّیت نظام‌ سرمایه‌داری، با وجود تمام کمبودهایش، همین سوار کردن مکانیزم‌های بازار بر انگیزه‌های فردی باشد.) 

راهکارهای گوناگونی برای رفع فقر و نابرابری امتحان شده است؛ فعّالیت‌های خیریه، برنامه‌های دولتی و بین‌المللی، کارآفرینی اجتماعی، صندوق‌های اعتباردهی خرد، انواع و اقسام کارآفرینی‌های خرد و ... که موفقیت آن‌های بسته به زمان و مکان متفاوت بوده است. چه بسیار خیریه‌هایی که نه تنها در برطرف‌سازی فقر و محرومیت موفق نبوده‌اند که خود ابزاری در جهت حفظ وضع موجود شده‌اند. چه بسیار برنامه‌های پرهزینه‌ای که نه تنها گامی در جهت کاهش نابرابری برنداشته‌اند که خود به فقر گسترده‌تر و نابرابری عمیق‌تری دامن زده‌اند. یکی از لازمه‌های پیشگیری از چنین وضعیتی، شناخت و درک درست از انگیزه‌هایی است که فقر را آفریده و آن را حفظ کرده است. شاید با درک درست این انگیزه‌ها و طراحی راهکارهایی برای هم‌سو کردن این انگیزه‌ها و منافع فردی و جمعی، بتوان عملکرد مؤثرتری در کاهش فقر و نابرابری داشت.

کتاب ژاکت‌آبی داستان بانویی آمریکایی است که بانک‌داری در دنیای مدرن را رها کرده و با انگیزه تغییر راهی آفریقا شده است و تجربه شکست‌های فراوان و موفقیت‌های شیرین خود را در قالبی بی‌تکلّف و داستانی با خواننده به اشتراک می‌گذارد. خواندن کتاب به تمامی علاقه‌مندان به توسعه، کارآفرینی اجتماعی، مددکاری اجتماعی و فعّالیت‌های اقتصادی عام‌المنفعه توصیه می‌شود. 

 

پ.ن. خیلی قلمبه سلمبه نوشتم، نه؟! ... خودم حال نکردم! 

  • ۰۲ مهر ۹۸ ، ۰۹:۲۲